وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
او يك غريبه است. مرگیاس

مرگیاس

مغرورتر از آنم که بر سرم منت نشانی

او یک غریبه است.

اتم هایش. اتم های یک غریبه. که از زن، فاحش بودنش را می دانست. مرا بلد نبود. من کولی نبودم. عشق بود یا نیاز، بی پروایی ام بخشیده بود، اما من بی پروا نبودم. می خواست لمسش کنم.

شبهای متعددی می گذرد و من بی خوابم. دارد از یادم می رود چطور چشمهایم را می بستم و ناگهان صبح می شد.

به هسته ی اتم هایش فکر می کنم. رقصی که آنجا در دل هر اتم نهفته است. در اتم هایش آرمیده ام.

رقصی در سکوت شناور، و من در شناوری اش آرمیده ام.

لب هایش. چشم هایش. و صدایم می زند. بی آنکه بداند منم.

نمی شناسدم و می خواهدم. و بی قرار مست می شود.

زنی که در آغوشش نیست، یا هست، به اتم هایش راه ندارد و من در میان اتم هایش آرمیده ام.

.....

با این همه صدایم تقدیم تو باد. میم.



برچسب: ،
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۳۷:۵۸ توسط:مرگیاس موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :