وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
كورسوي زندگي مرگیاس

مرگیاس

مغرورتر از آنم که بر سرم منت نشانی

کورسوی زندگی

شعله ی نحیفی در دلم بود که خاموش شد.

شعله ای که انگیزه ی تلاش های آخرم بود.

به آنچه از نوجوانی دیده بودمش در خود، رسیده ام.

انبوهی از بی تفاوتی.

........

ساق، چین و شکن.

اولین چروک و همآغوشی سلول های یک زن، در پنجاهمین سال بودنش.

به اولین چروک های تنم نگاه می کنم، یادم می افتد اولین روزهای روشن بلوغ، وقتی تنم، پر از انفجار بود. و من در کمال ناباوری، نگاهش می کردم و انبساط ش چون طلوع درخشان یک روز تازه بود. و حال به تماشای غروب تنم نشسته ام. چروک های روی ساق ها یم، ساقه هایم. و شانه هایم که چین های ریز و لطیفی به جانشان نشسته است.

و رنگ باختگی موهایم. تار به تار روشنش، از سیاهیِ عمر رفته بر بادم می سراید.

موهایم. تار تار ِ تاتاری اش. چین و شکنِ برف گرفته ی نمک پاشیده اش. زیبایی زندگی یک انسان در اولین رویش جوانه های پیری اش.

یک زن در آستانه ی پیر شدن. هضم تلخآبه های تقدیر.

انگشتهایم و آخرین تلالو زیبایی های بیاتش.

و باز جذابیت های کشنده ی زنانه.

الهه قدرت و شکوه در آغاز فرتوتیِ انسانی.

......

ناخن هایم بنفشه های خمیده ی خواب آور را تماشا می کنم. و می نویسم چنان که میشد پیانو بنوازم، ثانیه های زندگی را می نوازم.

پیانوی تقدیر و بنفشه های یاسیِ ناخن هایم.

....

چشم های خسته ام را تماشا میکنم که همچنان قدرت باریدن دارند و در بن بست های خالی از سکنه اشان، نور شب تاب ها، سوسو می زند.

...

انسان را که من بودم در این نیم قرن تماشا میکنم.

انسانی در اولین راهروهای چروکیدگی.

لب‌هایم را روی گلبرگ های یاسی انگشتانم می کشم و در هر تماس بوسه می نوشم.

.......

شعله ای از عشق که در دلم بود خاموش شد.

تمام شدم.

آدم ها تمام می شوند.

و زن ها هم.

و من هم.

و شعله ی سمج ِ قلبم هم.



برچسب: ،
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۳۶:۱۴ توسط:مرگیاس موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :