وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
نگارستان ابر ها مرگیاس

مرگیاس

مغرورتر از آنم که بر سرم منت نشانی

نگارستان ابر ها

از دیروز تا الان از محمد خبر ندارم. انفولانزایی که همچنان ادامه داره، و غزاله می گفت، دوره ی دو ماهه داره. امیدوارم زودتر دست از سر محمد برداره.

و اما قاسمی می گفت، بهتره حواست باشه، که به دیگران آسیب نرسونی. که بهشون محبت کنی دنبال خودت بکشونی و به خودت وابسته کنی و بعدش هیچی که هیچی.

می گفت اگه نمی تونی رابطه ای رو به سر انجام برسونی ادامه ش نده.

گفتمش با بچه که طرف نیستم، طرف مقابلم یک انسان بالغ هستش خودش انتخاب میکنه تو رابطه بمونه یا نه، و هر ادمی باید خودش مراقب خودش باشه.

من خودم پر از زخم ها، سرکوب ها، دلشکستگی ها و سرخوردگی ها هستم. نیاز به توجه و حمایت و دوستی و تایید و رابطه دارم، این طبیعته واقعیته. من مراقب خودمم، طرف مقابلم هم مراقب خودش باشه.

به هر حال من دروغ نمیگم، فریب نمیدم. وعده نمیدم. دوست داشتن و تعاملات انسانی رو دوست دارم. پس ازش لذت می برم.

خلاصه کلی بحث شد. قاسمی منو غول می بینه انگار. که ممکنه به دیگران از نظر عاطفی آسیب برسونم.

اموزش های مذهبی؟

قدرت های زنانگی؟

نیازهای پر زور ؟

قاسمی گفت زن در ایران نماد خداست.

و من گفتم انسان ها بخش سیاه دارن و بخش سفید.

نور و تاریکی.

ظلمت و روشنایی.

.......

حرفهای دیگه هم زد. گفت داری نعمت وجودت رو نابود میکنی. کم کم پیر میشی و دیگه جذابیت و زیبایی لازم برای ایجاد رابطه رو نخواهی داشت. پس یک رابطه رو جدی بگیر و ازش برخوردار شو.

.....

و من گفتم میل جنسی، با همه قدرتش، بخشی از ادمیزاده نه همش.

.....

با این حال به خود قاسمی هم گفتم به حرفاش فکر میکنم، بیست درصد. و فکر کردم. و دلم خواست از دیگران فاصله بگیرم. و به نوشتن برگردم.

......

و نوشتنم ادامه داره.



برچسب: ،
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۳۶:۲۲ توسط:مرگیاس موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :