کات
برای تمام کردن یک کار مسخره و مزاحم همیشه دیره
خداحافظی هم لازم نیست
دوست داشتنی در میون نیست
یه خوش امدن از سر نیاز ه و دیگه هیچی .
اون خیلی مغرور به نظر میرسه بدش میاد وقتی هست بهش بی محلی کنم متنفره و من حرفای مثبت نمایی که میزنم که ادم خوبه باشم براش اق اوره
میگه میخوام بهت تجاوز کنم میگم نمیذارم و این نهایت یک رابطه ی معلقه برای من و دلش نمیخواد بازیش بدم اون عنکبوت هر شکاری رو بخواد بدست میاره و این براش خیلی گرون تموم میشه هی میرم نزدیک دامش اما به دام نمی افتم چه نیرویی منو ازش دور نگه میداره، با این همه اشتیاق، خودمم نمیدونم
ولی میدونم توهماتم زیاده مردی رو خوشم میاد که نمی خوامش. و برام غریبه س. .
یه بار گفت بیا کنارم گفتم رابطه جنسی نمیخوام گفت لعنتی فقط بشین انقده زر نزن. نشستم کنارش، سرش رو گذاشت روی پام. صورتش ب طرف پنجره بود. افتاب ملایم عصر و یه نسیم مطبوع.
موهای بلندش رو نوازش می کردم. گفت اینو خیلی دوس دارم. گفت یه چی بگو، تو گوشم پچ پچ کن. اروم گفتم دوستت دارم. گفت ادامه بده بگو همش. گفتم یاد پسرکم افتادم. صبح ها که میخواستم بیدارش کنم کنار گوشش باهاش حرف میزدم آروم بهش میگفتم علی خیلی دوستت دارم، خوشحالم کنارمی، هدیه خدایی بهم. چند بار میگفتم بعد که ساکت میشدم علی کوچولو که چشماش همچنان بسته بود می گفت بگو و من می گفتم.
اون هم گفت بگو گفتمش دوستت دارم خیلی خوشحالم الان کنارمی کنارتم. دوستت دارم. برام ارزشمندی. حالم خوبتره وقتی کنارمی و دارم نوازشت میکنم.
صدای نفس هاش عمیق تر و عمیق تر میشد و من ادامه میدادم. و دقیقه ها میگذشت.
...
وقتی کنارم بود نمی دونستم باید چیکار کنم چی بگم چطور رفتار کنم همیشه نگران این بودم که مبادا ناراحت شه.
نفسم بند می اومد و اون تعجب میکرد و می گفت هر جور که دوس داری باش چیزی باشه نخوام بهت میگم و حتی سکوتای طولانیمو هم می موند کنارم تا ساعت ها.
برام عجیب بود مردی که اون همه به روابط جنسیش اهمیت میده چطور با من موافقه و ندونم کاریام رو می پذیره و کنارم می مونه.
یه یار بهش گفتم بدجنس،
گفت تکرار کن
گفتم گفت بگو پشت سر هم بگو حس خوبی میگیرم حالمو خوب میکنه حالت بدجنس گفتنت.
...
اووووف و ناگهان مرگ
برچسب: ،