مرگیاس

مغرورتر از آنم که بر سرم منت نشانی

دلدادگی در لایلایِ توهم

در بین این کابوس بی آینده ای که گرفتارش هستیم، مضحک ترین اتفاق این است که دلت اسیر شود اسیر یک سایه.

تصور عاشق شدنِ یک زن پنجاه ساله ی آخرالزمانی انقدر مسخره هست که حتی خنده ات نگیرد، آن هم یک عشق ممنوعه.

من برایش دقایق طولانی دندان هایم را روی لبم می فشارم.

چه زن تنهایی!

و چه تنهایی ِ غریبی که حتی خودش هم پایه ی خودش نیست.

اوووف و ناگهان مرگ



برچسب: ،
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۳۶:۲۷ توسط:مرگیاس موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :